گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد وقتی دستی را به یاری می گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست… دختر قصه ما زمانی که خیلی کوچولو بود به موسسه اوم، اوایل احساس تنهایی و ناراحتی داشت اما کم کم با بچهها دوست شد و اعضای موسسه تلاش میکردند که زندگی را برای پرستو قشنگ تر و راحت تر کنند... پرستو زیبای موسسه درس میخوند و تلاش میکرد که آیندهای درخشان و بهتری را رقم بزند... که اتفاقی به زندگیش رنگ و بوی خاصی داد... پرستو با فرید آشنا شد... فرید هم مثل پرستو در موسسه خیریه زندگی میکرد و داستانی شبیه به پرستو داشت... این دو عاشق داستان ما از طریق موسسهها باهم آشنا شدند و تصمیم گرفتند کنار یکدیگر زندگی جدید را با تمام فراز و نشیبها شروع کنند... حافظ شیرین سخن میگوید که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها... فرید و پرستوهم مثل تمام عاشقها که در مسیر عشق قدم گذاشتند با سختی و مشکلاتی روبهرو هستند که به حمایت شما خیرین عزیز نیاز دارند تا بتوانند زندگیشان را شروع کنند... هدایا و کمکهای شما میتواند شروع زندگی این دو فرزند ایران زمین را آسانتر کند...
مراسم شادی
مراسم ترحیم یا غم
نذورات